Web Analytics Made Easy - Statcounter

فلسفه وجود چنین آیینی در تاریخ فرهنگ ایرانی تقریبا با گذشت هزاران سال از یاد نسل‌های جدید رفته و به شکل جدید و خطرناک مثل ترقه بازی مختصر شده است. در حالی که این جشن ملی، یادآور پیام‌های بسیاری برای مردم بوده تا زندگی گذشته و غم‌های خود را در سال کهنه بگذارند و با دلی صاف وارد سال جدید شوند.

سور در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویش‌های ایرانی به معنای "جشن"، "مهمانی" و "سرخ" به کار رفته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به این اعتبار که در شب چهارشنبه آخر سال ایرانیان جشن می‌گیرند و شادی و سرور می‌کنند و آتش می‌افزوزند و با شعله‌های سرخ آتش دل تاریک شب را سرخ و روشن می‌کنند، می‌توان شب چهارشنبه سوری را جشن شب چهارشنبه یا شب چهارشنبه سرخگون و سرخ فام دانست.

در برخی نقاط ایران، دو یا سه چهارشنبه آخر سال را بدشگون می‌پنداشتند و جشن می‌گرفتند. مثلا، مردم اردبیل سه چهارشنبه از آخرین ماه سال را جشن می‌گیرند و آن‌ها را به ترتیب " توز چهارشنبه، کول چهارشنبه و گول چهارشنبه می‌نامند.

در این روزگار شب چهارشنبه سوری در سراسر خاک ایران با شور فراوان و بارسم خاص جشن گرفته می‌شود که به برخی از رسم‌های معمول در فرهنگ‌های بومی اشاره می‌کنیم.

بوته افروزی: پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته‌های خار و گزنی را روی بام یا زمین حیاط خانه و یا گذرگاه در سه یا پنج یا هفت " گله" کپه می‌کنند. با پریدن آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گردهم جمع می‌شوند و بوته‌ها را آتش می‌زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته‌های افروخته می‌پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه‌هایی می‌خوانند: تهرانی‌ها در هر بار پرش چنین می‌خوانند: " زردی من از تو- سرخی تو از من" یا می‌گویند: غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا! یا می‌گویند: ای شب چهارشنبه، ای کلید چار دنده، بده مراد بنده!

در خراسان، مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی، کمی نمک به علامت شور چشمی، و یک سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه‌ای سفالین می‌اندازند و هریک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود بچرخاند و آخرین نفر کوزه را بر سربام خانه می‌برد و آن را به کوچه پرتاپ می‌کند و می‌گوید: "درد و بلای خنه ر رختم به توی کوچه" خراسانی‌ها باور دارند که با دورافکندن کوزه تیربختی، شوربختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می‌کنند.

آب پاشی و آب بازی: زنان روستایی برخی نقاط ایران برای دور کردن آفت و بلا و بدبختی در غروب شب چهارشنبه آخر سال، بی آن که با کسی سخنی بگویند به سر رودخانه، نهر یا چشمه می‌روند و جام یا کوزه‌ای آب از آن برمی‌دارند و به خانه می‌آورند. در خانه آب را روی اسباب خانه و در و دیوار می‌پاشند و گاهی نیز آب جام یا کوزه را در راه به هرکسی که ببینند می‌پاشند و خیسشان می‌کنند، تا در سال نو سلامت و شاداب و با طراوت باشند.

در پاره‌ای نقاط، مادران در روز چهارشنبه سوری از خانه بیرون و به صحرا می‌روند و چند تار موی از گیسوی کودکان خود می‌پیچیند و به باد یا به آب جوی و رودخانه می‌دهند تا همراه تارهای مو درد و رنج و بلا را ازتن کودکانشان به نسیم باد یا امواج آب بسپارند.

در روز چهارشنبه آخر سال معمولا زنان ناخن‌های انگشتان دست خود را می‌چینند و چند تار مو از گیسوی خود می‌برند و همه به آب رودخانه و جوی می‌دهند تا درد و بدبختی را از خود دور کنند.

فالگوشی نشینی: زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می‌کنند و از خانه بیرون می‌روند و در سر گذر یا سر چهارسو می‌ایستند و گوش به صحبت رهگذران می‌سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران تفال می‌زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجت و آرزوی خود را بر آورده می‌پندارند. ولیکن اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.

قاشق زنی: زنان و دختران آرزومند و حاجتمدار، قاشقی با کاسه‌ای مسین بر می‌دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می‌افتند و در برابر هفت خانه می‌ایستند و بی آن‌که حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می‌زنند. صاحب خانه که می‌داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی و آجیل، یا برنج و بنشن، و یا مبلغی پول در کاسه‌های آن‌ها می‌گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان، به ویژه جوانان، چادری بر سر می‌اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه‌های دوست و آشنا و نامزدان خود می‌روند.

بخت گشایی: تا چند دهه پیش، برخی از بانوان خانواده‌های سنتی تهران برای گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه آخر سال کارهایی می‌کردند که به سودمند بودن آن‌ها باور داشتند در این جا برخی از آن‌ها را یادآوری می‌کنیم:

پس از بوته افروزی، زنی نیمسوزی بر می‌داشت و با آن در پی دخترش می‌دوید و اورا از خانه بیرون می‌راند تا در سال نو از خانه پدر به خانه شوهر برود.

پیش از آفتاب غروب، زنی به دباغخانه شهر می‌رفت و جامی از آب آن بر می‌داشت و به خانه می‌برد و آب را روی سر دختر خود می‌ریخت.

غروب شب چهارشنبه دختر یا زن " کاربسته" و " سیاه بخت" برای گشودن کار و بخت خود به سه دکان رو به قبله مراجعه می‌کرد و از دکان سوم مقداری " کندر" و "وشا" و " اسپند" می خرید و دود می‌کرد.

کوزه شکنی: تا زمانی که در میدان ارک تهران نقاره خانه‌ای بود، زنان برای دور کردن قضا و بلا از خود و خانواده به آنجا می‌رفتند و کوزه نو و آب ندیده‌ای را از بالای سر در نقاره خانه به زمین می‌افکندند و شکستند. زنانی هم که نمی‌توانستند به میدان ارک بروند کوزه را از سربام خانه خود به زمین می‌انداختند.

فال کوزه: زنان گردهم می‌آمدند و کوزه دهان گشاده کوچکی را در میان خود می‌گذاشتند و هریک چیزی را به نام خود نشان می‌گذاشتند و در کوزه می‌انداختند. زنی هم چند تکه کاغذ تا شده را که بر روی هریک از آن‌ها غزلی از حافظ نوشته شده بود در کوزه می‌انداخت. آن گاه، دختر نابالغی دست در کوزه می‌کرد و کاغذی را همراه یکی از نشانه‌ها بیرون می‌آورد. زنی کاغذ را باز می‌کرد و غزل را می‌خواند. معنای غزل پاسخ نیت و فال زنی بود که نشانه‌اش را باکاغذ از کوزه بیرون آورده بودند.

باطل کردن سحر و جادو: برای باطل کردن سحر و جادو از خانه و گشایش کار " قلیاب" یا " قلیاب سرکه" درست می‌کردند و آن را در چهار کنج خانه و اتاق و سردر کوچه می‌پاشیدند و می‌گفتند: هر کس کرده جادو عدل – من می‌کنم جادو باطل!

آش چهارشنبه سوری: خانواده‌هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می‌کردند و در شب چهارشنبه سوری " آش ابودردا" یا " آش بیمار" می‌پختند و آن را اندکی به بیمار می‌خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می‌کردند.

رفع نحسی کودک: برای بریده شدن " غش" و "ریسه" کودک شیرخوار و از میان بردن " نحسی" اش، او را به میدان ارک می‌بردند و سه بار از زیر نقاره خانه ولوله توپ مروارید می‌گذارند. هم‌چنین، در کوزه‌ای گندم می‌ریختند و آن را بر زمین می‌زدند و می‌شکاندند تا گندمش روی زمین پخش شود و پرندگان آن را بخورند.

تقسیم آجیل چهارشنبه سوری: زنانی که نذر و نیازی می‌کردند و در شب چهارشنبه سوری، آجیل هفت مغز به نام آجیل چهارشنبه سوری از دکان روبه قبله می‌خریدند و پاک می‌کردند و میان خویش و آشنا پخش می‌کردند و می‌خوردند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می‌کردند. امروزه آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذری را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.

خرید لوازم جشن: بستگی به رسم منطقه تغییر می‌کند اما معمولا جارو و اسپند خریداری می‌شود جارو برای غبار رویی و اسپند برای دود کردن در استقبال از ارواح و دفع پلیدی‌ها.

شکستن کوزه و تخم مرغ: داستانی است که نقل می‌کند روزی کوزه گران شکایت کردند که کسی کوزه نمی‌خرد، (حضرت فاطمه زهرا (س)) دستور داد در چهارشنبه آخر سال تمام کاسه و کوزه‌های کهنه بشکنند و به جای آن کوزه نو خریداری کنند و از آن به بعد کوزه شکستن رایج شد. اگر کسی کوزه نمی‌شکست و کوزه کهنه دوساله را در خانه نگه می‌داشت او نزد مردم فردی خسیس و منفور جلوه می‌کرد.

آداب و رسوم چهارشنبه سوری در تبریز

در تبریز صبح روز سه شنبه( یک روز قبل از چهارشنبه آخر سال) جوانان از طلوع آفتاب به کوچه‌ها می‌رفتند و هفت بار از روی جوی آب یا چشمه آب می‌پریدند و در همان حال می‌خوانند: آتیل ماتیل چهارشنبه، آینا تکین بختیم آچیل چهارشنبه.

از دیگر رسوم‌های این دیار این بود که مردم همراه اعضای خانواده روز سه شنبه به خصوص عصر روز سه شنبه برای خرید به چهارشنبه بازاری می‌رفتند و خوردنی‌هایی همانند آجیل، شیرینی تهیه می‌کردند و به آن آجیل چهارشنبه یمیشی که ترکیب آن عبارت بود از مغز گردو، بادام، فندق، کشمش، نخود و ... می‌گفتند.

یکی از مراسم‌های دیگر، خرید لباس نو برای بچه‌ها بود و به آن بچه‌ها ( چهارشنبه بالالاری) می‌گفتند، در واقع چهارشنبه سوری جشن کودکان بود به طوری‌که مردم به طنز و ظرافت می‌گفتند چهارشنبه اوشاغی بشی بیر شاهی.

ارسال چهارشنبه لیخ از دیگر مراسمات این روز در تبریز بود که به خانه عروسی که تازه به خانه بخت رفته از طرف پدر و مادرش انجام می.گرفت؛ چهارشنبه لیق بیشتر از پارچه برای عروس، پیراهن برای داماد و آجیل چهارشنبه سوری تشکیل می‌شود.

هم‌چنین ارسال چهارشنبه لیق از طرف داماد به عروس که هنوز به بخت نرفته و در خانه پدر زندگی می‌کند رایج بود.

از رسوم قدیمی دیگر می‌توان به آتش روشن کردن در پشت بام خانه‌ها اشاره کرد و بچه‌ها هنگام پریدن از آتش می‌خوانند: آتیل ماتیل چهارشنبه، بختیم آچیل چهارشنبه که معادل فارسی آن زردی من از تو سرخی تو از من است.

هم‌چنین تبریزی‌ها در این روز به یکدیگر آب یا گلاب می‌پاشیدند و معتقدند که آب پاشیدن، زندگی را با آن سعادت قرین می‌کند.

بعضی از این مراسم‌ها هم‌چنان در بین برخی از مردم تبریز انجام می‌گیرد و مردم این دیار به رسم قدیم و به ید آن روزها هنوز هم بعضی از آن مراسم‌ها را اجرا می‌کنند.

بر اساس این گزارش؛ چهارشنه سوری، آداب پذیرایی از ارواح مردگان و یادآوری آن‌ها از جمله آیین‌های مربوط به پایان سال و آغاز سال نو است که در میان بیشتر قوم کاربرد دارد. در آئین‌ها و جشن‌های قومی و مذهبی در ایران، به ویژه در آئین‌های مربوط به جشن سده، شب چهارشنبه سوری و شب نوروز. آتش همچنان که شرحش آمد حضور و نقشی برجسته و نمادین داشته و دارد.

ایرانیان از دیرباز آتش را پاس می‌داشتند و حرمت می‌نهادند و آن‌را منبع نیرو و روشنایی و زداینده تاریکی و سیاهی و پاک کننده پلیدی و آلودگی می‌انگاشتند. آتش مراسم آئینی – عبادی را که برای آن خاصیت قدسیانه قابل بودند، حرمت می‌نهاند و فقط با آب خاموش می‌کردند و خاکسترش را به آب روان می‌دانند. آتش از خانه بیرون دادن در شب را هم ناروا و بدشگون می‌شمردند و معتقد بودند که روشنایی خانه‌هایشان را می‌برد.

هم‌چنان که آتش افروزی در شب نوروز و راه افتادن دسته‌های آتش افروز از چند روز مانده به نوشدگی سال، نشانه و نماد پایان سیاهی موسم سرما و مظهر مرگ زمستان و آمدن خورشید بهاری و زندگی دوباره طبیعت است، افروختن آتش بر سر بام‌ها و در گذرها و روشن نگه داشتن چراغ خانه‌ها در شب نوروز هم ظاهرا مظهری از استقبال از ارواح مردگان در شب سال نو و روشن کردن راه گذر آن‌ها به خانه و کاشانه‌هایشان است.

ایسنا

باشگاه خبرنگاران جوان استان ها استان‌ها

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: چهارشنبه سوری آیین باستانی رسم کهن میراث فرهنگی آجیل چهارشنبه سوری شب چهارشنبه سوری چهارشنبه آخر سال شب چهارشنبه خانه بیرون خانه ها سال نو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۹۳۵۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شیفتگانِ آن عارفِ عاشق/ ایرانیان زیادی مرید و دلبسته امام صادق بودند، از عطار و بایزید بسطامی تا جابر ابن حیان

‌می‌گویند یک بار به فارسی سخن گفته بود: هر که درم اندوزد، جزایش دوزخ باشد. ایرانیان نیز این جمله فارسی امام را یادداشت کرده بودند.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، امام جعفر ابن محمد (ع) در صد و سی و ششمین سالروز ولادت پیامبر (ص) در شهر مدینه به دنیا آمد. پدرش امام محمد باقر (ع) و مادرش اسما ام‌فروه بود.
۱۲ ساله بود که پدربزرگش امام سجاد (ع) به دست امویان به شهادت رسید. از سنین نوجوانی به واسطه نقل روایات صحیح از پیامبر در میان مردم به صادق، فاضل و طاهر لقب گرفت. نوشته‌اند که او مردی کوتاه قد، دارای مو‌هایی سیاه و پرپشت، بینی بلند و صورتی سفید و خالی بر گونه بوده است.
امویان اساسا حکومتی نژادپرست بودند و اقوام غیرعرب را تحقیر می‌کردند. در این میان ایرانیان دودسته شدند. عده‌ای دنبال درگیری مسلحانه با امویان رفتند. در این تاریخ زید ابن سجاد (ع)، عموی امام صادق و پسرش یحیی با حمایت ایرانیان قیام کردند. هر دو شکست خوردند. سر زید در کوفه از تنش جدا شد و یحیی نیز در خراسان و حوالی افغانستان کشته شد.
تعداد زیادی از ایرانیان نیز به پیروی از امام صادق (ع) تلاش کردند از طریق افزایش علم و آگاهی مبارزه کنند. نوشته‌اند امام ششم، ۳۷۵۰ شاگرد داشت که اکثر آنان ایرانی بودند و برای او سوغاتی ایرانی می‌آوردند. حضرت صادق (ع) در حدیثی گفته بود: پشت کردن مردم عرب به قرآن تحقق یافت و خداوند به جای آن‌ها ایرانی‌ها را فرستاد. آن‌ها نیز از جان و دل اسلام را پذیرفته‌اند.
می‌گویند یک بار به فارسی سخن گفته بود: هر که درم اندوزد، جزایش دوزخ باشد. ایرانیان نیز این جمله فارسی امام را یادداشت کرده بودند.
از شاگردان ایرانی بزرگ امام صادق (ع) می‌توان به جابر حیان اشاره کرد که در خراسان به دنیا آمد و در ایلام از دنیا رفت. غربی‌ها او را پدر علم شیمی و با نام Geber می‌شناسند. او آنقدر تحت تاثیر امام بود که در ابتدای تمام مطالبش نوشته است آن‌ها را از استادش جعفر صادق آموخته است.
ثابت ابن دینار، ابوحمزه که بیشتر با دعای ابوحمزه ثمالی او را می‌شناسیم، زرارة ابن اعین و عمران ابن عبدالله اشعری که اهل قم بود از دیگر شاگردان ایرانی امام صادق (ع) بودند. امام ششم، فقه مدون شیعه را بنیان گذاشت و شاگردان او را در سرتاسر بلاد اسلامی با نام جعفری می‌شناختند.
شاعران و عارفان بزرگ ایرانی، چون عطار نیشابوری و بایزید بسطامی نیز خود را مرید و پیرو جعفر ابن محمد (ع) می‌دانستند.
عطار نیشابوری در کتاب مشهور خودش، تذکرة‌الاولیا نوشته است: «آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه‌ی دل اولیاء، آن جگرگوشه انبیاء، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق، جعفر الصادق رضی الله عنه.
گفته بودیم که اگر ذکر انبیاء و صحابه و اهل بیت کنیم کتابی جداگانه باید ساخت. این کتاب شرح اولیاست که پس از ایشان بوده‌اند. اما به سبب تبرک به صادق ابتدا کنیم.
اگر تنها صفت او گویم به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی‌تکلف به کمال بود و قدوه جمله مشایخ بود و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام و هم اهل ذوق را پیشرو و هم اهل عشق را پیشوا، هم عباد را مقدم هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق و هم در لطایف تفسیر و اسرار بی‌نظیر بود.»
عارف نامدار ایرانی بایزید بسطامی نیز از قرار معلوم مرید و شاگرد امام صادق بوده و در مدینه خدمت ایشان رسیده است. عطار در کتاب خودش می‌گوید امام صادق (ع) پس از مدتی که بایزید مراتب کمالات عرفانی را نزد او به اتمام رساند او را به بسطام بازگرداند و به دلیل علاقه‌ای که به بایزید داشت یکی از پسرانش به نام محمد را نیز همراه او فرستاد. محمد در بسطام زودتر از بایزید درگذشت و بایزید بسطامی وصیت کرد پیکر او را در صحن امامزاده محمد به خاک بسپارند.
در اواخر عمر امام صادق، به دستور منصور دوانیقی خانه امام را آتش زدند و کمی بعد در شوال سال ۱۴۸ امام صادق از این جهان کوچ کرد. مورخان شیعه و سنی اطلاعات دقیقی از شهادت او ثبت نکرده‌اند و به همین علت برخی از علمای بزرگ شیعه، چون شیخ مفید معتقدند ایشان وفات کرده و به شهادت نرسیده است. ایشان به دلیل سن طولانی‌اش به شیخ‌الائمه مشهور است.

دیگر خبرها

  • سرمربی تیم فولاد: مگر چه گفتم که اینگونه جریمه کردند
  • عکس | طلبه ها اینگونه زندگی می‌کنند
  • میقاتی دریافت رشوه از اروپا برای نگه داشتن پناهجویان سوری را تکذیب کرد
  • وزیر خارجه گامبیا: ایرانیان را به شجاعت‌شان می‌شناسیم
  • آقای علم الهدی! برای دفاع از حجاب از زن باده نوشی مثل منیژه دفاع می‌کنید؟
  • مهار آتش‌سوری انبار لاستیک در بلوار رحمت شرقی شیراز
  • فال حافظ امروز یک‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر
  • شیفتگانِ آن عارفِ عاشق/ ایرانیان زیادی مرید و دلبسته امام صادق بودند، از عطار و بایزید بسطامی تا جابر ابن حیان
  • سنتکام به کشتن کشاورز سوری به جای سرکرده القاعده اعتراف کرد + عکس
  • فال حافظ امروز شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر